۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

ايراني روسپيد


من آن شعلة خشم ايراني ام

پيام اميدي به ويراني ام


من از فصل يلداي يك قصه ام

دلم در وطن, غربت غصه ام


چون رود زلال, پرغريو و خروش

مهيبم چو سيلاب و گرداب جوش


من از فوجِ مرغانِ عاشقْ سرم

چو دريا دل و موجم و تندرم


من آنسوي آرامشم, سركشم

حريقِ گلو خفته ام, آتشم


سكوت سياه را من آتش زدم

سمندر وشان جان به آتش زدم


مقاوم, سر افرازم و پر اميد

شرف زاده, ايرانيِ روسپيد


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر