۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

غزل اتحاد


«بايد يكي شويم»

خسرو گلسرخي




بيا يك صدا با همه, هم شويم

نبايد كه از يكديگر كم شويم


نه تفريق و تقسيم, نه كاهش، نه كم

همه باهم و ضربدر هم شويم


بيا دست و پارويِ يك ناخدا

چو كشتي به دريايِ عالم شويم


به جان و تنِ خود بسازيم پلي

چَمِ سادة پيچِ پُرخم شويم


چراغي بر اين تيره شبهاي مرگ

كليدي به اين قفلِ ماتم شويم


گل و خنده بر لانة سوت و كور

دف و سازِ اين خانة غم شويم


يقين سپيد, شوقِ فرداي عشق

بر اين زخمِ شب, جمله مرهم شويم


در اين شوره زارِ كويرِ ستم

زلالِ تمنايِ زمزم شويم



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر