۱۳۸۸ تیر ۷, یکشنبه

پس از خورشيد


چه چيز مقدسي در اين جهان باقي خواهد ماند

وقتي كه فاسدان

به چهره خورشيد چنگ مي كشند

وقتي كه زمين را پر از چاه مي خواهند

آسمان را پر از صفيرِ كابوس

زندگي را بي عصمت

و كلمات را پتياره مي خواهند؟


روز در قتلگاهِ غروب گرفتار مي شود

آب در مردابي غرق

وقتي نيزه داران شب

تنوري از آتش بنفشه مي افروزند


حراجِ شرف در ويترين هاي مكارگان مي درخشد

پدران جواني مي فروشند

پسران زندگي

مادران دعا مي فروشند

دختران بخت

درختان بي سايه مي شوند

پرنده ها بي پرواز


روز در قتلگاهِ غروب گرفتار مي شود

وقتي كه فاسدان

به چهره خورشيد چنگ مي كشند.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر