۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

رقص تانکها



ساعت تقدير،

«طلوع» پولاد بود

در خواب نارنجي خورشيد

باآوازهايي كه طعم توفان مي داد


رقص تانكها زير پلك مهتاب

در دشتي كه خوابش را گم كرده بود،

زير قنديل ستارها


هر شليك پرتاب خشم بود،

هر مرد پولاد×

و هر دست

سخاوت شمشير



ضرب آتش در آهن،

مذاب،

ضرب انسان در عشق،

ايمان،

در روزي كه سال شد

روزِ

طلوعِ

يك.

********

* «هر مرد يك سرباز و هر دست يك شمشير»

از شاندور پتوفي شاعر انقلابي و شهيد مجار


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر