۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

خیز شرف



بپاخيزيد! بپاخيزيد!

بپاخيزيد اي ياران!

زمين را با همه خارا و خس

سوداگري جاني و ناكَس

به زيرگامهاي خود بگيريد


بگوييد!

تمدن كو؟

شرافت پس كجاست؟

اي صاحبان پول و نفتِ خون

هزاران شبگرسنه، بي پناه

آواره و غمناك و غمگين

حقوق اين بشر را پس چرا بستيد

به چوب يك حراج نفرت و ننگين؟


چه بد فرجام و تاريك است

شبِ اين قصة سنگين


بپاخيزيد! بپاخيزيد!

قدم در راه بگذاريد

در اين ديجور شب

زمين چركين و بدنام است

يكي گرديد وگردانيد

پُتك مُشت‌هارا دست به دست

هُشيار و دانا

سرِ هر گام‌تان دام است


بگو!

تو از فرياد مي آيي

تو از ذهن و ضميرپاك مي آيي

سرود تازه‌يي سركن

تو از انديشة بي‌باك مي آيي

گلويِ سرختان فريادِ يك نام است


بگو!

از نسل پرشور

فرصتِ سرخِ شكوفايي

بگو!

از نسل ستار و مصدق

نسل مسعود، نسل موسايي

بگو!

از نسل اشرف، نسل مريم

نسل فردايي


بپاخيزيد! بپاخيزيد!

قدم در راه بگذاريد!



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر