در هرگلوگاه صبح
بغضي چمباتمه مي زند
از هر دهاني
كلمه اي تشييع مي شود
و از هر لبي
سيم خاردارها تا شعاع مردمك چشمها موج مي خورند
پيش از رسيدن بهار
جنازه ها بر شاخه هاي درختان تاب مي خورند
و چشمها دَلَمة خون تٌف مي كنند
زندگان ذوقِ سياه مي پوشند
مردگان چغانه زنان پا مي كوبند
روز را به تاراج مي گذارند
و شب را به نمايش
چرخش معكوس زمين آغاز مي شود
اسارت رنگ
مديحة جنايت
عروسيِ مرگ
ترانة شقاوت
تعقيب خنده تا گورخانه ها ادامه مي يابد
.....................................................
اين است قانونِ طبيعي درندگان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر