«سلام بر غم - فرانسوآز ساگان»
شب،
شبي كه ماه به خاك سپرده شد
غم
احساس مجهولي بود در من،
كه به، «تنهايي»
سلام كرد.
احساس من،
تصويرِ اضطراب بود
مجهول مثلِ
گنجشكهاي پاييز
با خستگي خيس
بر شاخه هاي اكاليپتوسهاي پير
و جيك جيكهاي بي رمقشان.
احساس مجهول من؛
زمستان بود،
كه جوانه زد
در مرگ آخرين شب پاييز.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر